Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارس نیوز»
2024-05-08@01:42:39 GMT

قتل مادر تهرانی مقابل چشمان فرزندش

تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۸۶۳۵۴

قتل مادر باعث بلند شدن صدای گریه های کودک یک و نیم ساله شد. پلیس و آتش نشانان برای برسی ابعاد قتل مادر به محل جنایت در تهران حاضر شدند.

   ساعت ۴:۳۰ عصر یکشنبه ۵ اردیبهشت مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: از صبح هر چه با تلفن همراه و خانه خاله‌ام تماس گرفتم جواب نداد از آنجایی که شوهرش خانه نیست و خاله ام یک پسر یک سال و نیمه دارد که به خاطر او و وضعیت کرونا از خانه بیرون نمی‌رود بی‌خبری از او نگرانم کرد به همین خاطر برای اینکه از احوالش جویا شوم به خانه خاله‌ام که در طبقه همکف ساختمانی در حوالی نواب بود، رفتم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

زنگ خانه‌اش را چندین‌بار به صدا درآوردم اما باز کسی جواب نداد، بعد از چند دقیقه تصمیم گرفتم به خانه برگردم که ناگهان صدای گریه پسرخاله‌ام را شنیدم. دیگر مطمئن شده بودم اتفاقی رخ داده که بچه مدام گریه می‌کرد و صدای خاله‌ام هم نمی‌آمد؛امکان نداشت خاله‌ام بچه‌اش را تنها بگذارد و بیرون برود. گریه های کودک یک و نیم ساله بالای سر جسد مادرش

به دنبال این تماس بلافاصله مأموران کلانتری نواب با هماهنگی بازپرس حبیب‌الله صادقی از شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور ورود به خانه را دریافت کرده و مأموران پلیس با کمک امدادگران آتش‌نشانی وارد خانه شدند؛ با ورود به خانه آنها با جسد زن جوان درحالی مواجه شدند که سر و صورت او مجروح و خونین بود. طفل یک سال و نیمه درحالی که گریه می‌کرد کنار جسد مادر نشسته و سرش را روی بدن مادر گذاشته و او را تکان می‌داد تا بلند شود و در آغوشش بگیرد.

با کشف جسد زن ۴۴ ساله، تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند. بررسی‌های متخصصان پزشکی قانونی حکایت از آن داشت که از زمان قتل حدود ۱۰ ساعت می‌گذشت. ازسویی به نظر می‌رسید زن جوان بر اثر اصابت جسمی سخت به قتل رسیده باشد.

رد پای قاتل آشنا

با توجه به اینکه در ورودی خانه سالم بود احتمال جنایت از سوی قاتلی آشنا قوت گرفت.

همسر مقتول که به‌محض اطلاع از قتل همسرش به خانه آمده بود در تحقیقات گفت: من در یک شرکت خدماتی کار می‌کنم و بعضی شب‌ها به واسطه کارم به خانه نمی‌آیم. شنبه شب هم به همین دلیل به خانه نیامدم تا اینکه امروز خواهرزاده همسرم زنگ زد و از من خواست خودم را فوراً به خانه برسانم.

جسد به دستور بازپرس حبیب‌الله صادقی برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. همچنین بازپرس جنایی دستور بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل جنایت، تحقیق از همسایه‌ها و خانواده مقتول را صادر کرد.

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: گریه تلفن همراه پایتخت جرم قتل مرگ خانواده پایتخت تلفن همراه خانواده گریه ماموران پلیس خاله ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۸۶۳۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّ­الشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانواده­اش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانه‌­ای شصت­‌متری و وقفی بزرگ کرد.

خانه‌­ای که هر وقت پنجره­‌اش را باز می‌­کرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیه­‌السلام گره می­‌خورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگی­شان می‌­شد.

فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه­ تعلیم در حوزه­ علمیه‌ نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت می‌کنند و همان­جا ماندگار می‌شوند.

فخرالسادات در نجف به دنیا می‌­آید و در سن سیزده سالگی با آیت‌­الله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج می‌­کند. آن­ها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیه‌­السلام زندگی­شان را با عشق آغاز می­‌کنند و حاصل این ازدواج می‌­شود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آن­ها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت­ الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنت­‌الهدی صدر درس می­‌خواندند.

در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت ­الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین ­بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته می‌شد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات می­‌کند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را می­دهد.

بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه­ زندان شد. به دلیل فعالیت‌­های سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال­ ونیم در زندان حزب بعث به سر می‌بردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.

ام علاء در طول زندگی متحمل رنج‌­ها و سختی‌­های زیادی شد. ولی هیچ‌­گاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر می‌برد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی می­‌کرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش می­‌آمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمی­داشت.

او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کار‌های شخصی­‌اش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام می‌­داد.

همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه می‌­کرد. به آن­ها می‌­گفت: اگر همه­ی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمی­‌شوم؛ بلکه افتخار می­‌کنم و بدانید خون فرزندان من رنگین‌­تر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.

در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبه‌روی مامه و هر دو با هم گریه می‌کردند و روضه می‌خواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل ام‌البنین چهار پسر فدا کردی.»

شاید می‌خواست با این کلمات، دل مادر داغ‌دیده‌ام را آرام کند.

مامه دستی به صورتش کشید و میان هق‌هق گریه‌هایش گفت: «من کجا، ام‌البنین کجا ابوعلاء؟ ام‌البنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»

انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.

این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

علاقه‌مندان برای مشاهده و تهیه این کتاب می‌توانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • لیگ برتر بسکتبال| صعود طبیعت به فینال با پیروزی مقابل ذوب آهن/ تهرانی‌ها حریف گرگانی‌ها شدند
  • ننه گلبهار دوستت داریم
  • ببینید | خوشحالی هوادار خردسال پرسپولیس پس از گل دوم سرخ‌ها مقابل چشمان هواداران نساجی
  • افشای شگرد مادر و پسر تهرانی برای آدم‌ربایی مردان جوان
  • نیکا قربانی چه کسانی شد؟
  • آتش در خانواده نیکا شاکرمی
  • پسر روانی مادر پیرش را کشت و در خانه آتش زد
  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد
  • قتل بی‌رحمانه مادر توسط پسر پرخاشگر در شهرک دانشگاه
  • مجازات دختر‌ی که باعث مرگ مادر معتادش شد