خاطرات یک داعشی به تهران رسید
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۳۶۵۴۸۸
کتاب «من در رقه بودم» خاطرات «محمد الفاهم» (ابوزکریا) عضو جدا شده داعش و عنصر تکفیری که هادی یحمد خاطرهنگار آن و وحید خضاب مترجم آن بوده است توسط انتشارات نارگل در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شد.
پیش از این از ماجرهای امنیتی که توسط نشر نار گل منتشر شده است می توان به کتاب روزی روزگاری القعده اشاره کرد که خاطرات ایموند داید عضو جداشده دستگاه اطلاعاتی انگلستان بوده که با استقبال خوبی روبرو شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در قسمتی از این کتاب آمده است:«در آن سوی خاکریز شروع به جلو رفتن کردم. شروع کردم به شلیک به سمت پنجرهها و دربهای ساختمانی که روبرویم قرار داشت. تقریبا میدویم و بدون وقفه تیر میانداختم. در همان لحظات مدام مشغول گفتن ذکر خدا بودم. بالاخره رسیدم به ساختمان.
صدای گلولهها را میشنیدم و خط سیر گلوله هم نشان میداد محل شلیکشان کجاست. صدای الله اکبر و انفجار و صدا کردنها همه جا را پر کرده بود.
جلوی درب ساختمان ایستادم. حس کردم شبح یک نفر را داخل ساختمان میبینم. صدای تند راه رفتنم باعث شد شک کند. با لهجهی سوری پرسید: «تو کی هستی؟» من هم با همان لهجه پرسیدم: «تو کی هستی؟» با لحنی عصبانی گفت: «مادر به خطا! میگویم کی هستی؟» سریع جواب دادم: «مادر به خطا خودتی حرومزاده!»
شروع کرد بیهدف شلیک کردن به سمتم. از روی خط سیر گلوله و نوری که از لولهی تفنگش در لحظهی شلیک ایجاد میشد محلش را فهمیدم. جایی که فکر میکردم آنجاست را به رگبار بستم. غیب شد. خشاب من هم تمام شد. خواستم خشابم را عوض کنم اما قسمت عقبی خشاب در تفنگ گیر کرد، در حالی که اول باید قسمت جلویش در تفنگ جا میافتاد! حادثهی غافلگیرکنندهی خشاب، رعب شدیدی در دلم انداخته بود، ترس و احساسات متناقضی داشت. من که الان نمیتوانم خشاب تفنگم را جا بزنم، اگر بفهمند کجا هستم چه بلایی سرم میآید؟!
بالاخره توانستم بعد از کلی دردسر و استرس شدید، خشاب را درست جا بزنم. تفنگ را پر کردم و برگشتم عقب. آنجا که رسیدم متوجه شدم فقط من بودم که تا آنجا جلو رفته بودم و هیچ کدام از دوستانم همراهم نبودهاند.
موقع برگشتن به عقب، داخل کانالی که آنجا حفر کرده بودند سقوط کردم، در همان حال به صورت ناخودآگاه دستم روی ماشه بود و همینطور تیراندازی میکردم. بدون اینکه بدانم کجا را میزنم همینطور به اطرافم شلیک میکردم. خدا رحم کرد زخمی نشدم.
به خودم مسلط شدم. برگشتم عقب. حس میکردم پایم خیلی درد میکند، ولی نمیدانستم چرا. کنار یکی از رفقای رزمندهام نشستم و پایم را دراز کردم. گفتم فکر میکنم زخمی شده باشم. پاهایم را که خوب وارسی کرد گفت گلوله نخوردهام و درد ظاهرا به خاطر همان سقوط است.
بعد از مطمئن شدن از اینکه زخمام خطرناک نیست دوباره به سمت خاکریز برگشتم. این بار دوستانم جلوتر رفته بودند. توانستیم همهی سربازان دشمن در خط اول را بکشیم. جنازههایشان در ورودی انبارها افتاده بود. از کنار سربازی رد شدم که گلوله، همهی پایینتنهاش را سوراخ سوراخ کرده بود. سوراخی که همینطور خون از آن بیرون میآمد را میدیدم و صدای گرفتهی نفسهایی که از گلویش بیرون میآمد را میشنیدم. انگار میخواست جانش را که در حال فرار از بدنش بود، به تنش برگرداند. برایم اهمیتی نداشت. خشابهای کلاشینکفی که همراهش بود را برداشتم و راهم را ادامه دادم.
آن شب، صحنهی رعبانگیز خونهای تیره را دیدی، بوی باروت خفهات کرد، روی تکهپارههای بدن آدمها راه رفتی و از صدای انفجارها کر شدی. این قانون غزوهای بودکه برای مشارکت در آن به اینجا آمده بودی. اگر نکشی کشته میشوی. الان بهتر است به چیزهایی فکر کنی که جلوتر از جسد سرباز گمنامی قرار دارد که پشت سر خود رهایش کردی. فکر میکنی او هم مثل تو عاشق مادرش بوده؟ قطعا مادر او هم با سوز و گداز برایش گریه خواهد کرد. همانطور که مادر تو یک بار برایت گریه کرد، در آن تابستان، آن روز که در اتاق ملاقات در زندان المرناقیة نشسته بودی و مادرت تو را از پشت شیشه دید. شاید کل داستان، داستان گریه ورنج مادرهایی باشد که دارند برای بچههایشان، چه فرشته باشند و چه موجودات وحشی، گریه میکنند!»
غرفه انتشارات نارگل در شبستان مصلی، راهرو28غرفه10 واقع شده است. سی و یکمین دوره نمایشگاه کتاب تهران از 12 اردیبهشتماه، به مدت 10 روز میزبان علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی در مصلی امام خمینی(ره) است.
منبع: افکارنيوز
کلیدواژه: نمایشگاه کتاب استرس تیراندازی سربازی قانون گریه زندان نمایشگاه داعش خاطرات داعشی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۳۶۵۴۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
افشای شگرد مادر و پسر تهرانی برای آدمربایی مردان جوان
به گزارش تابناک به نقل از تسنیم، چندی قبل مرد میانسال اهل کشور افغانستان به کلانتری 39 گلشهر کرج رفت و هنگامی که مقابل افسر نگهبان قرار گرفت، گفت: پسر 19 سالهام به نام حامد از خارج و ناگهان ناپدید شد. ساعتی پیش فرد ناشناسی به من زنگ زد و مدعی شد که فرزندم را در تهران گروگان گرفته و با تهدید به قتل در ازای آزادیاش 125 میلیون تومان در خواست کردند. پس از اینکه پول را با هزار زحمت فراهم کردم، حامد آزاد نشد و دیگر خبری از او ندارم، لطفاً کمک کنید.
با توجه به محل ارتکاب جرم در تهران رسیدگی به موضوع در دستور کار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت و در نخستین گام هویت صاحب حساب بانکی آدمربا که 125 میلیون پول به آن ریخته شد بود، شناسایی شد.
کارآگاهان در ادامه متوجه شدند، صاحب شماره حساب بانکی مورد نظر با اتباع زیادی از اهل کشور افغانستان در ارتباط بوده و با همکاری مادرش، کارتهای بانکی را به مردان افغانستانی اجاره دادهاند که همین موضوع شک تیم جنایی را برانگیخت.
خیلی زود پسر جوان توسط کاراگاهان پلیس آگاهی دستگیر شد. او که در جریان بازجوییها منکر جرم خود بود پس از مواجه با شواهد و مدارک موجود به همکاری با یک باند آدمربایی با همدستی مادرش اعتراف کرد و گفت: پدرم در زندان است. من به دلیل مشکلات مالی با همدستی مادرم مسافرین اتباع افغانستان را جابهجا میکردم و با تهیه کارت عابربانک و فروش آن به آدمربایان با آنها همکاری داشتیم.
وی ادامه داد: من و مادرم، افراد اهل کشور افغانستان را با شگرد مهاجرت غیرقانونی به کشورهای اروپایی اغفال کرده و به مخفیگاه باند آدمربایی در جنوب تهران میکشاندیم؛ در آنجا 3 مرد جوان طعمهها را هدف ضرب و جرح قرار داده و از خانواده گروگانها مبالغ هنگفتی دریافت کردهاند.
کارآگاهان پس از دریافت این اطلاعات مهم خیلی زود راهی مخفیگاه آدمربایان شدند و پس از هماهنگیهای لازم با مرجع قضایی 3 مرد جوان را دستگیر و 11 گروگان اهل کشور افغانستان را رها کردند.
متهمان پس از انتقال به پلیس آگاهی، تحت بازجویی قرار گرفتند و به جرم آدمربایی اتباع افغانستانی با وعده و وعید فریب به بهانه مهاجرت به اروپا، صراحتاً اعتراف کردند.
با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضایی، متهمان برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده و کشف جرائم احتمالی در اختیار پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند.